بررسي کشتارها هنگام ظهور
بررسي کشتارها هنگام ظهور
بررسي کشتارها هنگام ظهور
اخباري که در آنها، کشتار در حجم وسيعي را مطرح کرده اند بر دو قسم است:
الف. قسمتي از آنها مربوط به ملاحم و فتنه هاي قبل از ظهور است و هيچ گونه ارتباطي به دوران ظهور ندارد و تنها ناظر به اوضاع نابسامان جهان پيش از ظهور است. بيشتر اين روايات از روايات مرسل اهل سنت است.
ب. دسته اي ديگر از روايات مربوط به هنگامه ي ظهور و حکومت امام زمان عليه السلام است.
اين نوع روايات نيز بر دو گونه اند:
1- رواياتي که از طريق عامه و از نبويّات است و بيشتر آنها مشکل سندي دارد، به طوري که بعضي از آنها مرسل، و برخي ديگر به پيامبر صلي الله عليه و اله منتهي نمي شود، بلکه از افرادي مانند کعب الاحبار نقل شده که در زمان پيامبر مسلمان نبوده است.
عمده ي اين روايات از اسرائيليات است که با اغراض مختلفي وارد کتاب هاي روايي شده اند. عالمي از اهل سنت مانند ابن کثير، هنگامي که به روايات امثال کعب الاحبار مي رسد مي گويد: «خدا ما را از اين همه اخبار دروغي که وارد تفسيرها و کتابهاي روايي و... شده، بي نياز کند..»(1)
2- رواياتي که از طرق اهل بيت عليهم السلام نقل شده و يا در کتابهاي شيعه ذکر شده است. در اين کتاب ها، اخبار منقول از اهل بيت عليهم السلام و برخي ديگر که نقل شده به آن حضرت منتهي نمي شود.
و لذا در روايات مشاهده مي کنيم که اهل بيت عليه السلام بر اصل قتل و خونريزي هنگام ظهور و قيام حضرت اشاره کرده اند.
بشير بن ابي اراکه ي نبّال مي گويد: هنگامي که به مدينه وارد شدم به طرف منزل ابوجعفر امام باقر عليه السلام رفتم... عرض کردم: مرجئه مي گويند: هنگامي که قيام قائم روي دهد همه ي کارها براي او هموار خواهد شد و به اندازه ي يک ظرف حجامت هم خون نمي ريزد. حضرت فرمود: «... کلّا والذّي نفسي بيده حتي نمسح و أنتم العرق و العلق...»؛(2) «هرگز چنين نيست، سوگند به آن که جانم به دست اوست کار به اينجا مي انجامد که ما و شما عرق و خون بسته شده را پاک خواهيم کرد».
به اين مضمون روايات ديگري نيز رسيده است. ولي از طرفي ديگر تاريخ گواهي مي دهد که پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و امامان اهل بيت عليهم السلام سعي داشته اند امور را به طوري عادي و از مسير طبيعي آن انجام دهند و حتي الامکان دست به شمشير نبرند، زيرا هدف آنان ارشاد و هدايت مردم است، جز آن که گسترش عدل در جامعه اقتضاي کشت و کشتاري گر چه در حدّ محدود را دارد، و قرار نيست که تمام امور از طريق معجزه حلّ شود، ولي انديشه ي افراطي نيز در اين مسأله صحيح نيست و هرگز دليلي عقلي و عقلايي و نقلي بر گستردگي کشتارها در حدّي وسيع وجود ندارد، خصوصاً آن که مطابق ادعاي برخي، از هر نه نفر هفت نفر يا از هر هفت نفر پنج نفر کشته مي شوند.!
امام صادق عليه السلام فرمود: «لا يکون هذا الأمر حتي يذهب ثلث الناس. فقيل له: اذا ذهب ثلث الناس فما يبقي؟ فقال عليه السلام: أما ترضون أن تکونوا الثلث الباقي؟.»(3)؛ «اين امر - قيام امام زمان عليه السلام- واقع نمي شود تا اين که دو سوم مردم از بين بروند. راوي مي گويد: به حضرت عرض کردم: اگر دو سوم مردم از بين بروند، چه کسي باقي مي ماند؟ حضرت فرمود: «آيا راضي و خرسند نمي شويد که شما از يک سوم باقي مانده باشيد.»
زراره مي گويد: به امام صادق عليه السلام عرض کردم: آيا نداي آسماني حقيقت دارد؟ فرمود: «اي والله حتي يسمعه کلّ قوم بلسانهم. و قال عليه السلام: لا يکون هذا الأمر حتي يذهب تسعه أعشار الناس»؛(4) «آري به خدا سوگند، چنان است که هر قومي با زبان خودشان آن را مي شنوند. آن حضرت فرمود: «اين امر محقق نمي شود تا اين که نه دهم مردم از ميان بروند.»
سليمان بن خالد مي گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که مي فرمود: «قدم القائم موتتان: موت أحمر و موت أبيض حتي يذهب من کلّ سبعه خمسه: الموت الأحمر، السيف، و الموت الأبيض: الطاعون»(5)؛ «قبل از قيام قائم دو نوع مرگ رخ مي دهد، مرگ سرخ و مرگ سپيد، تا اين که از هر هفت نفر پنج نفر از بين برود. مرگ سرخ با شمشير و مرگ سپيد با طاعون است.»
با ملاحظه ي اين احاديث و احاديث ديگر پي خواهيم برد که حجم وسيعي از کشتارها و خونريزي ها مربوط به دوران پيش از قيام حضرت مهدي عليه السلام و قبل از نداي آسماني است.
گرچه برخي از روايات نيز از مجعولات و اسرائيليات بوده و با اهداف و انگيزه هاي خاصي مانند خدشه دار کردن چهره ي نهضت جهاني و حکومت حضرت مهدي عليه السلام و يا توجيه کشتارها در فتوحات و... وارد کتاب هاي روايي شده و کشتارهاي زيادي را به امام زمان عليه السلام نسبت داده است.
و نيز يک سري از آنها مرسل و مرفوعه است و مشکل سندي دارد. همانند روايتي را که فضل بن شاذان مرفوعاً از امام صادق عليه السلام نقل مي کند که حضرت فرمود: « يقتل القآئم عليه السلام حتي يبلغ السوق. فيقول له رجل من ولد أبيه...»(6)؛ «حضرت قائم عليه السلام آن قدر از انسان ها را مي کشد که تا ساق پا را خون فرا مي گيرد، تا آن که شخصي از فرزندان پدرش به او اعتراض شديد مي کند...».
البته همچنان که اشاره شد اين حديث مرفوعه بوده و مشکل سندي دارد. و از طرفي محتوا و دلالتش ناتمام است، زيرا ممکن است که «سوق» که در روايت آمده مقصود ازآن نام شهر يا محلي همانند «سوق الاهواز» باشد. خصوصاً آن که در حديث مذکور سخن از خون به ميان نيامده است. لذا چنين به نظر مي رسد که «سوق» محل و مکان مخصوص باشد.
و نيز برخي از روايات به جهات ديگري ضعف سند دارد: در روايتي از امام صادق عليه السلام نقل شده که فرمود: «... و به حدي از ظالمان را خواهد کشت که جاهلان مي گويند: اگر اين مرد از ذريه ي محمد بود ترحم مي کرد».
ولي اين روايت از حيث سند مورد اشکال است؛ زيرا در سند آن احمد بن عثمان آدمي است که مجهول مي باشد.(7)
زرّ بن حبيش مي گويد: از علي عليه السلام شنيدم که مي فرمود: «خداوند به واسطه مردي از ما فتنه ها و آشوب ها را برطرف مي ساد و آنان - فتنه گران- را خوار و ذليل مي گرداند و بر آنان جز شمشير وارد نمي کند. شمشير بر دوش نهاده و هشت ماه به شدت مبارزه مي کند تا اين که مي گويند: به خدا سوگند اين از فرزندان فاطمه نيست، اگر از فرزندان فاطمه بود به ما رحم مي کرد»(8)
و از عيسي بن خشاب نقل شده که به امام حسين بن علي عليه السلام عرض کردم: آيا شما صاحب اين امر هستيد؟ فرمود: «لا، و لکن صاحب الأمر الطريد الشريد الموتور بأبيه المکي بعمه، يضع علي سيفه علي عاتقه ثمانيه أشهر»؛(9) «خير، ولي صاحب امر رانده شده، دور افتاده، خونخواه پدرش و داراي کينه ي عمويش مي باشد. شمشيرش را هشت ماه بر دوش خود مي نهد».
و ابو بصير نقل شده که فرمود: شنيدم که امام باقر عليه السلام مي فرمود: «يضع السيف علي عاتقه ثمانيه أشهر هرجاً هرجاً حتي يرضي الله. فقلت: فکيف يعلم رضي الله؟ قال: يلقي الله في قلبه الرحمه...»؛(10) «... شمشير را هشت ماه بر دوش خود مي نهد و به شدت مبارزه مي کند تا اين که خداوند راضي شود. عرض کردم: چگونه رضايت خدا را مي داند؟ فرمود: خداوند در دل ايشان رحمت قرار مي دهد.»
اين روايت از حيث سند ضعيف هستند، زيرا در سند اول و دوم عمر بن قيس و عيسي بن خشاب وجود دارند که هر دو مجعولند.
و در سند روايت سوم ابن ابي حمزه واقع شده که او هم مورد تضعيف قرار گرفته است.
از طرفي ديگر ممکن است که مقصود از اين احاديث، مدت عمليات تهاجمي لشکريان حضرت باشد که در طول هشت ماه ادامه مي يابد.
اين نکته نيز قابل توجه است که کاري بس عظيم که حضرت انجام مي دهد يعني همان گسترش حکومت عدل جهاني در سطح کره روي زمين اقتضاي چنين قتل و کشتاري گرچه در حدي محدود را دارد، زيرا با قيام حضرت هرگز ستمگران ساکت نخواهند بود، ولي اين کشتارها را در مقابل قيام ها و نهضت هاي ديگر که ملاحظه مي کنيم چندان قابل توجه نيست.
ولي در توجيه اين احتمال مي گوييم: مطالعه ي تاريخ بشري- از روزي که تاريخي بر جاي مانده است- به خوبي اين واقعيت را آشکار مي سازد که موانع راه رشد و تکامل انسان جز با قدرت و خونريزي از سر راه برداشته نمي شود.و تعاليم اخلاقي و اصول تربيتي هر چند تأثيرهاي ژرف و گسترده داشته است ليکن اين تأثيرها در برخي از افراد نجيب انساني بوده است، و در طبقه ي سلطه طلب و دنيادار و استثمارگر که منابع اقتصادي، سياسي و نظامي جامعه ها را در دست داشته و دارند، يا هيچ تأثيري نداشته و يا تأثير آن تحول آفرين و دگرگون ساز نبوده است. براي تربيت و هدايت آنان بايد عامل ديگري به کار مي رفته است تا سدّ راه انسان ها نگردند و راه رشد را بر توده ها نبندند، تا همگان بتوانند بي هيچ گونه مانعي به راه رشد خويش ادامه دهند. از اين رومسأله ي جنگ و کاربرد نيرو به عنوان يک ضرورت براي دستيابي به هدف هاي انساني مطرح مي گردد. اسلام، با توجه به همين واقعيت ها جنگ را نه به عنوان هدف و آرمان بلکه به عنوان راه و وسيله براي تحقق توحيد و عدل پذيرفته است.
در قرآن کريم آمده است: (و قاتلوهم حتي لا تکون فتنه و يکون الدين کله الله...)(11)؛ «با آنان نبرد کنيد تا فتنه اي نباشد و دين، همه اش براي خدا گردد.»
از اين رو پيامبر اسلام که «رحمه للعالمين» است فرمود: «الخير کلّه في السيف و تحت ظلّ السيف، و لا يقيم الناس الا السيف، و السيوف مقاليد الجنه و النار»(12)؛ «تمام نيکي و خير در شمشير است و در زير سايه ي شمشير، و مردمان را جز شمشير راست نمي کند. و شمشيرها کليدهاي بهشت و دوزخند.»
امام باقر عليه السلام فرمود: «... ان في القائم من آل محمد شبهاً من خمسه من الرسل... و أما شبهه من جدّه المصطفي فخروجه بالسيف و قتله أعداء الله و أعداء رسوله و الجبّارين و الطواغيت، و أنّه ينصر بالسيف و الرعب...»(13)؛ «قائم آل محمد عليهم السلام شباهت هايي با پنج تن از پيامبران دارد... اما شباهت او به جدّ خود رسول اکرم صلي الله عليه و آله قيام با شمشير است و کشتن دشمنان خدا و پيامبرش، و جباّران و سرکشان، او با شمشير و ترس [که در دل جباران افکنده مي شود] مدد مي گردد».
امام صادق عليه السلام فرمود: «... در اين هنگام قائم عليه السلام ظهور مي کند وسبب نقمت خدا و خشم و غضب او بر بندگان مي گردد؛ زيرا خداوند از بندگانش انتقام نمي گيرد مگر بعد از آن که حجتش را انکار کنند.»
/خ
الف. قسمتي از آنها مربوط به ملاحم و فتنه هاي قبل از ظهور است و هيچ گونه ارتباطي به دوران ظهور ندارد و تنها ناظر به اوضاع نابسامان جهان پيش از ظهور است. بيشتر اين روايات از روايات مرسل اهل سنت است.
ب. دسته اي ديگر از روايات مربوط به هنگامه ي ظهور و حکومت امام زمان عليه السلام است.
اين نوع روايات نيز بر دو گونه اند:
1- رواياتي که از طريق عامه و از نبويّات است و بيشتر آنها مشکل سندي دارد، به طوري که بعضي از آنها مرسل، و برخي ديگر به پيامبر صلي الله عليه و اله منتهي نمي شود، بلکه از افرادي مانند کعب الاحبار نقل شده که در زمان پيامبر مسلمان نبوده است.
عمده ي اين روايات از اسرائيليات است که با اغراض مختلفي وارد کتاب هاي روايي شده اند. عالمي از اهل سنت مانند ابن کثير، هنگامي که به روايات امثال کعب الاحبار مي رسد مي گويد: «خدا ما را از اين همه اخبار دروغي که وارد تفسيرها و کتابهاي روايي و... شده، بي نياز کند..»(1)
2- رواياتي که از طرق اهل بيت عليهم السلام نقل شده و يا در کتابهاي شيعه ذکر شده است. در اين کتاب ها، اخبار منقول از اهل بيت عليهم السلام و برخي ديگر که نقل شده به آن حضرت منتهي نمي شود.
حجم کشتارها:
و لذا در روايات مشاهده مي کنيم که اهل بيت عليه السلام بر اصل قتل و خونريزي هنگام ظهور و قيام حضرت اشاره کرده اند.
بشير بن ابي اراکه ي نبّال مي گويد: هنگامي که به مدينه وارد شدم به طرف منزل ابوجعفر امام باقر عليه السلام رفتم... عرض کردم: مرجئه مي گويند: هنگامي که قيام قائم روي دهد همه ي کارها براي او هموار خواهد شد و به اندازه ي يک ظرف حجامت هم خون نمي ريزد. حضرت فرمود: «... کلّا والذّي نفسي بيده حتي نمسح و أنتم العرق و العلق...»؛(2) «هرگز چنين نيست، سوگند به آن که جانم به دست اوست کار به اينجا مي انجامد که ما و شما عرق و خون بسته شده را پاک خواهيم کرد».
به اين مضمون روايات ديگري نيز رسيده است. ولي از طرفي ديگر تاريخ گواهي مي دهد که پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و امامان اهل بيت عليهم السلام سعي داشته اند امور را به طوري عادي و از مسير طبيعي آن انجام دهند و حتي الامکان دست به شمشير نبرند، زيرا هدف آنان ارشاد و هدايت مردم است، جز آن که گسترش عدل در جامعه اقتضاي کشت و کشتاري گر چه در حدّ محدود را دارد، و قرار نيست که تمام امور از طريق معجزه حلّ شود، ولي انديشه ي افراطي نيز در اين مسأله صحيح نيست و هرگز دليلي عقلي و عقلايي و نقلي بر گستردگي کشتارها در حدّي وسيع وجود ندارد، خصوصاً آن که مطابق ادعاي برخي، از هر نه نفر هفت نفر يا از هر هفت نفر پنج نفر کشته مي شوند.!
وقت کشتارها:
امام صادق عليه السلام فرمود: «لا يکون هذا الأمر حتي يذهب ثلث الناس. فقيل له: اذا ذهب ثلث الناس فما يبقي؟ فقال عليه السلام: أما ترضون أن تکونوا الثلث الباقي؟.»(3)؛ «اين امر - قيام امام زمان عليه السلام- واقع نمي شود تا اين که دو سوم مردم از بين بروند. راوي مي گويد: به حضرت عرض کردم: اگر دو سوم مردم از بين بروند، چه کسي باقي مي ماند؟ حضرت فرمود: «آيا راضي و خرسند نمي شويد که شما از يک سوم باقي مانده باشيد.»
زراره مي گويد: به امام صادق عليه السلام عرض کردم: آيا نداي آسماني حقيقت دارد؟ فرمود: «اي والله حتي يسمعه کلّ قوم بلسانهم. و قال عليه السلام: لا يکون هذا الأمر حتي يذهب تسعه أعشار الناس»؛(4) «آري به خدا سوگند، چنان است که هر قومي با زبان خودشان آن را مي شنوند. آن حضرت فرمود: «اين امر محقق نمي شود تا اين که نه دهم مردم از ميان بروند.»
سليمان بن خالد مي گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که مي فرمود: «قدم القائم موتتان: موت أحمر و موت أبيض حتي يذهب من کلّ سبعه خمسه: الموت الأحمر، السيف، و الموت الأبيض: الطاعون»(5)؛ «قبل از قيام قائم دو نوع مرگ رخ مي دهد، مرگ سرخ و مرگ سپيد، تا اين که از هر هفت نفر پنج نفر از بين برود. مرگ سرخ با شمشير و مرگ سپيد با طاعون است.»
با ملاحظه ي اين احاديث و احاديث ديگر پي خواهيم برد که حجم وسيعي از کشتارها و خونريزي ها مربوط به دوران پيش از قيام حضرت مهدي عليه السلام و قبل از نداي آسماني است.
گرچه برخي از روايات نيز از مجعولات و اسرائيليات بوده و با اهداف و انگيزه هاي خاصي مانند خدشه دار کردن چهره ي نهضت جهاني و حکومت حضرت مهدي عليه السلام و يا توجيه کشتارها در فتوحات و... وارد کتاب هاي روايي شده و کشتارهاي زيادي را به امام زمان عليه السلام نسبت داده است.
و نيز يک سري از آنها مرسل و مرفوعه است و مشکل سندي دارد. همانند روايتي را که فضل بن شاذان مرفوعاً از امام صادق عليه السلام نقل مي کند که حضرت فرمود: « يقتل القآئم عليه السلام حتي يبلغ السوق. فيقول له رجل من ولد أبيه...»(6)؛ «حضرت قائم عليه السلام آن قدر از انسان ها را مي کشد که تا ساق پا را خون فرا مي گيرد، تا آن که شخصي از فرزندان پدرش به او اعتراض شديد مي کند...».
البته همچنان که اشاره شد اين حديث مرفوعه بوده و مشکل سندي دارد. و از طرفي محتوا و دلالتش ناتمام است، زيرا ممکن است که «سوق» که در روايت آمده مقصود ازآن نام شهر يا محلي همانند «سوق الاهواز» باشد. خصوصاً آن که در حديث مذکور سخن از خون به ميان نيامده است. لذا چنين به نظر مي رسد که «سوق» محل و مکان مخصوص باشد.
و نيز برخي از روايات به جهات ديگري ضعف سند دارد: در روايتي از امام صادق عليه السلام نقل شده که فرمود: «... و به حدي از ظالمان را خواهد کشت که جاهلان مي گويند: اگر اين مرد از ذريه ي محمد بود ترحم مي کرد».
ولي اين روايت از حيث سند مورد اشکال است؛ زيرا در سند آن احمد بن عثمان آدمي است که مجهول مي باشد.(7)
زرّ بن حبيش مي گويد: از علي عليه السلام شنيدم که مي فرمود: «خداوند به واسطه مردي از ما فتنه ها و آشوب ها را برطرف مي ساد و آنان - فتنه گران- را خوار و ذليل مي گرداند و بر آنان جز شمشير وارد نمي کند. شمشير بر دوش نهاده و هشت ماه به شدت مبارزه مي کند تا اين که مي گويند: به خدا سوگند اين از فرزندان فاطمه نيست، اگر از فرزندان فاطمه بود به ما رحم مي کرد»(8)
و از عيسي بن خشاب نقل شده که به امام حسين بن علي عليه السلام عرض کردم: آيا شما صاحب اين امر هستيد؟ فرمود: «لا، و لکن صاحب الأمر الطريد الشريد الموتور بأبيه المکي بعمه، يضع علي سيفه علي عاتقه ثمانيه أشهر»؛(9) «خير، ولي صاحب امر رانده شده، دور افتاده، خونخواه پدرش و داراي کينه ي عمويش مي باشد. شمشيرش را هشت ماه بر دوش خود مي نهد».
و ابو بصير نقل شده که فرمود: شنيدم که امام باقر عليه السلام مي فرمود: «يضع السيف علي عاتقه ثمانيه أشهر هرجاً هرجاً حتي يرضي الله. فقلت: فکيف يعلم رضي الله؟ قال: يلقي الله في قلبه الرحمه...»؛(10) «... شمشير را هشت ماه بر دوش خود مي نهد و به شدت مبارزه مي کند تا اين که خداوند راضي شود. عرض کردم: چگونه رضايت خدا را مي داند؟ فرمود: خداوند در دل ايشان رحمت قرار مي دهد.»
اين روايت از حيث سند ضعيف هستند، زيرا در سند اول و دوم عمر بن قيس و عيسي بن خشاب وجود دارند که هر دو مجعولند.
و در سند روايت سوم ابن ابي حمزه واقع شده که او هم مورد تضعيف قرار گرفته است.
از طرفي ديگر ممکن است که مقصود از اين احاديث، مدت عمليات تهاجمي لشکريان حضرت باشد که در طول هشت ماه ادامه مي يابد.
اين نکته نيز قابل توجه است که کاري بس عظيم که حضرت انجام مي دهد يعني همان گسترش حکومت عدل جهاني در سطح کره روي زمين اقتضاي چنين قتل و کشتاري گرچه در حدي محدود را دارد، زيرا با قيام حضرت هرگز ستمگران ساکت نخواهند بود، ولي اين کشتارها را در مقابل قيام ها و نهضت هاي ديگر که ملاحظه مي کنيم چندان قابل توجه نيست.
چرا استفاده ي از زور!؟
ولي در توجيه اين احتمال مي گوييم: مطالعه ي تاريخ بشري- از روزي که تاريخي بر جاي مانده است- به خوبي اين واقعيت را آشکار مي سازد که موانع راه رشد و تکامل انسان جز با قدرت و خونريزي از سر راه برداشته نمي شود.و تعاليم اخلاقي و اصول تربيتي هر چند تأثيرهاي ژرف و گسترده داشته است ليکن اين تأثيرها در برخي از افراد نجيب انساني بوده است، و در طبقه ي سلطه طلب و دنيادار و استثمارگر که منابع اقتصادي، سياسي و نظامي جامعه ها را در دست داشته و دارند، يا هيچ تأثيري نداشته و يا تأثير آن تحول آفرين و دگرگون ساز نبوده است. براي تربيت و هدايت آنان بايد عامل ديگري به کار مي رفته است تا سدّ راه انسان ها نگردند و راه رشد را بر توده ها نبندند، تا همگان بتوانند بي هيچ گونه مانعي به راه رشد خويش ادامه دهند. از اين رومسأله ي جنگ و کاربرد نيرو به عنوان يک ضرورت براي دستيابي به هدف هاي انساني مطرح مي گردد. اسلام، با توجه به همين واقعيت ها جنگ را نه به عنوان هدف و آرمان بلکه به عنوان راه و وسيله براي تحقق توحيد و عدل پذيرفته است.
در قرآن کريم آمده است: (و قاتلوهم حتي لا تکون فتنه و يکون الدين کله الله...)(11)؛ «با آنان نبرد کنيد تا فتنه اي نباشد و دين، همه اش براي خدا گردد.»
از اين رو پيامبر اسلام که «رحمه للعالمين» است فرمود: «الخير کلّه في السيف و تحت ظلّ السيف، و لا يقيم الناس الا السيف، و السيوف مقاليد الجنه و النار»(12)؛ «تمام نيکي و خير در شمشير است و در زير سايه ي شمشير، و مردمان را جز شمشير راست نمي کند. و شمشيرها کليدهاي بهشت و دوزخند.»
امام باقر عليه السلام فرمود: «... ان في القائم من آل محمد شبهاً من خمسه من الرسل... و أما شبهه من جدّه المصطفي فخروجه بالسيف و قتله أعداء الله و أعداء رسوله و الجبّارين و الطواغيت، و أنّه ينصر بالسيف و الرعب...»(13)؛ «قائم آل محمد عليهم السلام شباهت هايي با پنج تن از پيامبران دارد... اما شباهت او به جدّ خود رسول اکرم صلي الله عليه و آله قيام با شمشير است و کشتن دشمنان خدا و پيامبرش، و جباّران و سرکشان، او با شمشير و ترس [که در دل جباران افکنده مي شود] مدد مي گردد».
شيوه و رفتار امام زمان عليه السلام با ظالمان
امام صادق عليه السلام فرمود: «... در اين هنگام قائم عليه السلام ظهور مي کند وسبب نقمت خدا و خشم و غضب او بر بندگان مي گردد؛ زيرا خداوند از بندگانش انتقام نمي گيرد مگر بعد از آن که حجتش را انکار کنند.»
پي نوشتها:
1- تفسير ابن کثير، ج4، ص17.
2- الغيبه نعماني، ص283؛ بحارالانوار، ج52، ص356.
3- کمال الدين، ج2، ص655 و656. باب57، ح29.
4- الغيبه نعماني، ص274، باب14، ح54.
5- کمال الدين، ج2، ص655، باب 57، ح27.
6- بحارالانوار، ج52، ص387، باب 27، ح 203.
7- مستدرک علم رجال الحديث، ج1، ص365.
8- کنزالعمال، ج1، ص589.
9- کمال الدين، ج1، ص318، باب، 30، ح5.
10- الغيبه، نعماني، ص164.
11- سوره ي بقره، آيه ي 193.
12- وسائل الشيعه، ج11، ص5.
13- کمال الدين، ج1، ص7.
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}